معنی کاترین بیگلو

حل جدول

کاترین بیگلو

برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی در سال 2009 میلادی

کارگردان فیلم قفسه درد


فیلم کاترین بیگلو

دیترویت


فیلمی از کاترین بیگلو

قفسه درد


کاترین

ملکه روسیه در سده هجدهم ملقب به ملکه برفی

لغت نامه دهخدا

بهمن بیگلو

بهمن بیگلو. [ب َ م َ ب َ] (اِخ) طایفه ای از طوایف قشقایی. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 85).


قوجه بیگلو

قوجه بیگلو. [ج َ ب َ] (اِخ) از ایلات ساکن اطراف مشکین. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 107).


شاهمار بیگلو

شاهمار بیگلو. [ب ِ] (اِخ) دهی از دهستان قلعه ٔ برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل. دارای 269 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


مستالی بیگلو

مستالی بیگلو. [م َ ب َ](اِخ) از ایلات اطراف اردبیل و مرکب از 300 خانوارند و در سه فرسخی اردبیل مسکن دارند. قشلاقشان مغان است. ییلاق ندارند.(از جغرافیای سیاسی کیهان ص 106).


عیسی بیگلو

عیسی بیگلو. [سا ب َ] (اِخ) دهی جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان با 135 تن سکنه. محصول آن غلات. آب آن رودخانه ٔ قزل اوزن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


رحیم بیگلو

رحیم بیگلو. [رَ ب َ] (اِخ) دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو (مشکین شهر). سکنه ٔ آن 510 تن. آب آن از چشمه. محصولات عمده ٔ آنجا غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


فقیه بیگلو

فقیه بیگلو. [ف َ ب ِ] (اِخ) دهی است ازبخش حومه ٔ شهرستان ارومیه، دارای 160 تن سکنه. آب آن از نازلوچای و محصول عمده اش غله، چغندر، توتون، کشمش و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فقیه بیگلو. [ف َ ب ِ] (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه، دارای 300 تن سکنه. آب آن ازباراندوزچای و محصول عمده اش غله، توتون، انگور، حبوبات و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


کاترین پار

کاترین پار.[ت ِ] (اِخ) ملکه ٔ انگلستان. ششمین و آخرین زن هانری هشتم (1512- 1548).

نام های ایرانی

کاترین

دخترانه، پاک، بی آلایش

معادل ابجد

کاترین بیگلو

749

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری